۱۳۸۹ تیر ۲۸, دوشنبه

آیا بهشت همان جهنم است؟


تمام مدعای ام اینست که بهشت با توصیفات آن در ادیان سامی و ماهیت انسانها جای فوق العاده ایی نمی تواند باشد!
تمام آنچه ما شادی و حالت خوش (در مقابل رنج) در زندگی می دانیم، در واقع احساسی است که هر انسان وقتی به نتیجه ویا هدف مطلوب در مقابل موانع و مسائل زندگی خویش میرسد، در خود می یابد. بدیهی است که در صورت نبودن مانع، وصالی یا نتیجه ی مطلوب نیز نمی تواند وجود داشته باشد و مسلما شادی نیز غایب است (این فرایند همان علتی است، که تهدید نوعی از افسردگی وبی معنایی وغیبت شادی را برای طبقه فرادست و فرودست آشناتر می سازد، چرا که اولی موانع -طبقه متوسط تر (اکثریت) را-ندارد و برای طبقه فرودست تر مانع هست ولی وصال نیست و پس شادی غایب است).
اگر ما انسانها در آنچه دنیای آخرت گویند، همین ماهیتِ انسانی را داشته باشیم و تغییر نکنیم (که البته تغییرش نیز محال است چرا که "منیت" مرا همین باورها، خواسته ها و احساسات تشکیل می دهد و تغییر هر یک در واقع تغییر "منیت" یا هویت من است و تغییر منیت یعنی پایان همه چیز {یا همان مرگِ طبیعی ِماتریالیستی، که مرگ "منیت" ماست} و این امر با ادامه حیات "من" و کل فلسفه ی رستاخیزی و ... ناسازگار است و اگر اینطوری شود، کل وجود ِآخرت مهمل می شود)
 آنچه از بهشت گفته اند، در واقع جایی ست که مانع غایب است (مانع خوبست تعریف شود، مانع فاصله ی بین خواستن یک چیز تا تحقق آن چیز است) و غیبت مانع یعنی غیبت ِ وصال و در نتیجه غیبت شادی و حال خوش و غیبت حال خوش یعنی -با تسامح- حضور رنج (یا بر اساس واژه های دینی، همان جهنم)، بعبارت دیگرغیبت ِ "بهشت، به معنای جای خوش"
{اینکه مانع غایب است براساس توصیفات است. اما با اینحال ما می دانیم که خواستن یک چیز نتیجه ی نیاز بدان چیزهست و نیاز از کمبود یک چیز منشعب است و به نیکی همه می دانیم در بهشت قرار نیست کمبود وجود داشته باشد!}

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر