در کودکی دو مسیر متفاوت برای رفتن به مدرسه داشتم، یک روز در راه مدرسه تا نیمه های مسیر رفته بودم که ناگهان یک سوال به ذهنم خطور کرد. در اطراف اینکه، آیا خود من این مسیر را انتخاب کردم یا آنکه نه و یا آنکه خدا آن را برای من مقدر کرده است؟ تصمیم گرفتم بر گردم و از آن مسیر بروم به خیال خام-ام که اگر این مسیر هم مقدر بوده حتما، برگشتن و تصمیم به رفتن در مسیر دیگری گرفتن، کاملا با نظر خودم است. باز چیزی ازمسیردوم نگذشته بود که با خود فکر کردم، شاید ناتمام گذاشتن مسیر قبلی و رفتن به مدرسه از راه دوم، خودش تماما طرح وبرنامه ایی از قبل اندیشیده ایی بوده است! میخواستم دوباره برگردم ومسیر دیگر راه انتخاب کنم که به خود آمدم و گفتم این سوال انجا هم می تواند دوباره مطرح شود!
با سرعت به مدرسه رفتم؛ دیدم، که دیر رسیدم، به ناظم باید چه می گفتم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر