۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

اخلاق و مسئله بنیادین سود ِ اخلاقی زیستن

"آیا عقلانی است كه اخلاقی زندگی كنیم؟ مراد از این پرسش این است كه آیا زندگی اخلاقی به‌صرفه است؟ البته منظور از عقلانیت،‌ عقلانیت عملی است نه عقلانیت نظری. پس باید درصدد فهم عقلانیت عملی برآییم. به زبانی ساده، عقلانیت عملی بدین معناست كه هزینه اعمال فرد در زندگی از سود آن بیشتر نباشد. اگر شخص كاری را انجام دهد كه هزینه آن بیش از سودش باشد چنین كاری عرفا از عقلانیت عملی برخوردار نیست.حال مسئله اصلی این است كه خود اخلاقی‌زیستن هم نوعی كار است و باید هزینه‌ای كه فرد برای زندگی اخلاقی می‌پردازد كمتر از سود آن باشد. بدین‌قرار هر عمل اخلاقی تابع همین حكم است. نه فقط هر عمل اخلاقی بلكه كل زندگی انسان اگر قرار است اخلاقی باشد، بایستی هزینه و سودی متناسب داشته باشد. واضح است كه بدون پرداخت هزینه نمی‌توان زندگی اخلاقی داشت. تجربه ثابت كرده است كه زندگی اخلاقی هزینه بالایی دارد."
با اخلاقی زیستن آدمی اکثر اهداف انسانی، از جمله ثروت، قدرت، حیثیت اجتماعی، شهرت، محبوبیت، جا ومقام را به نسبتی از کف میدهد
اما راه کار ملکیان مبتنی بر نظر افلاطون است:
"در عمیقترین لایه وجود آدمی نیاز به سه عنصر است. یکی نیاز به حقیقت دیگری نیاز به خیر(خوبی) و سومی نیاز به زیبایی و جمال. برای کسی که دنبال حقیقت است و این نیاز بیشتر در او وجود دارد فلسفه و علوم راهکار خواهد بود. برای کسی که نیاز به جمال در او بیشتر است روی آوردن به هنر او ارضاء خواهد کرد و برای کسی که نیاز به خوبی و خیر در او وجود دارد اخلاقی زیستن ارضاء کننده خواهد بود. "
اما به نظر من در این قول افلاطون با ساده انگاری های زیادی توامان است، به نظرم:
1) اگر این سه لایه وجودی چنان با هم منفک یا جدا نباشند، انگاه نمی توان فقط برای رفع نیاز ِخیر، عمل اخلاقی را انجام داد و سود ِ اخلاقی زیستن را برای لایه ی حقیقت طلب، توجیه نکرد و نیاز حقیقت طلبی را ارضا ننمود.
2)اگر میزان غلبه ی هر یک از این سه ساحت در اختیار ما باشد، آنگاه انتخاب هر یک از این سه لایه، خود در حوزه اخلاق قرار و خود معلول عمل اخلاقی قرار میگیرد و دیگر نمی شود اخلاق را برای رفع نیاز "خیر" توجیه کرد (چون دور حاصل می شود)
2-2)اگر از لحاظ اخلاقی لایه حقیقت طلبی را انتخاب و آن را در خود پرورش دهیم، با توجه نکردن به عقلانیت ِعمل ِ اخلاقی (همان سودِ اخلاقی زیستن) آیا دچار عمل غیر اخلاقی نمی شویم؟

 پ ن: چند هفته پیش استاد ملکیان نشستی در باب اخلاق دینی و عرفی داشتند، بیشتر نقل قولها نیز از آن نشست بود.(http://www.neeloofar.ir/thinker-/45-mostafa-malekiyan/456-1389-01-31-14-52-50.html وhttp://malekiyan.blogfa.com/post-213.aspx )

۲ نظر:

  1. salam
    man taze webloge shoma ro didam, vali avalan az mataleb lezat bordam, do inke dar morede haghighat va shenakhte haghighat harf zadi , man hodoodan 1salo nime pish ketabe "Ghazzali dar baghdad" ro khoondam neveshteye edward brown va az oon be bad zendegim dochare havadese ajib gharibi shod, be donbale haghighat ba ghazaali hamzad pendari kardam va sheddate feshare roohie in etefagh va etefaghe badish ke ye masaleye shakhsi bood ,
    joda shodan az kasi ke hameye zendegim bood be ghadri bood ke darvaghe mash'aaere khodamo ye jooraee az dast dadam, enghar pichidigi haye zehni peida kardam ke hata zendegiye addim mokhtal shod, hala roo be behboodam va dar hale recovery
    amma hamchenan asare haghighat yabi dar man be sheddat yaft mishe va yaftane haghighat ham be hamoon nesbat sakht tar engar harchi bishtar talash mikonam kamtar behesh miresam, shayad begi bezaram be hale khodesh bashe ta khodesh khodesho tashih kone vali vagheiyat ineke man kheily avaz shodam az oon moghe va nemidoonam aya zehnam hanooz tavanaee ro dare be siyaghe e addi zendegi bargarde ya na harchand ke zendam va talashamo mikonam amma mage ye mashin cheghadr mitoone mesle rooze avalesh kar kone?
    albate age tashbihe ensan be mashin dororst bashe!
    bebakhshid harfam ye kam halate dardo dele shakhsi peida kard, vali goftam shayad dar in nime shab va angharib sobh, chizi dar az in majal e goftegoo hasel shavad!
    haghighat, kaboose zendegie bashare modern!,

    پاسخحذف
  2. سلام ، دوست عزیز
    امیدوارم همیشه "پی آواز حقیقت باشی"
    -کتابی که اشاره کردین را متاسفانه مطالعه نکردم، بخاطر این تاثیری که می گویید بسیار مشتاق شدم و آن را در لیست کتابهایی که باید تهیه اش کنم، قرار دادم. سپاسگذارم.
    ***
    اگر اجازه بدهید من نیز وارد گفتگو شوم و چند نکته که به ذهنم میرسد را بنویسم:
    --اینکه از اتفاق عجیبی نوشتی باید بگویم، در تبیین پدیده ها یک مسئله بسیار مهم، علت ومعلول نپنداشتن دو پدیده یه بی ارتباط اما براساس یک ترتیب زمانی اتفاقی-ست. مثلا دو کودک را در نظر بگیر که در قطاری نشسته اند مادر آنها بهشان سیبی میدهد، کودک اولی سیب را میخورد و هم زمان قطار وارد تونل میشود، کودک اول به دومی میگوید سیب را نخور چون کور میشوی. بدیهی است که این استنتاج علمی یا واقعی نیست.
    --درباره رابطه تان بسیار متاسفم و کاملا درک میکنم-چون خودم نیز تجربه اش را دارم- ، اما چند نکته به ذهنم میرسد که شاید موثر باشد.
    در روبه رو شدن با مسائل بهترین کار حل مسئله است ونه خو کردن و در ماندن در مسئله. درصدی از این مسائل در حوزه اختیار ماست که عقلایی ترین روش یادگیری و عدم تکرار از جانب فرد است و درصد دیگر عوامل خارج از کنترل است که در آن فرد مقصر نیست و بهترین عمل پذیرش آن به عنوان یک واقعیت است.
    زندگی نهاد نا آرام است و کاملا بیقرار، ما انسانها با این توان که نمی توانیم، قراری برای این بیقراری بخواهیم. هوش و جوانی و دوستی و سلامتی و... تمامش بیقرار است و باید بیقراریش را بپذیریم.
    --در مورد حقیقت همان طوری که اشاره کردین "دیر یاب" است اما چاره ی دیگری نداریم، یگانه دستاویز ما عقل است. البته روش ها وکارورزی هایی می توانیم انجام دهیم که سریعتر و صحیح تر به حقیقت نزدیک شویم (مثل روشهای درست تحقیق، روشهای درست نقد، خود انتقادی، اخلاق در باور و...)
    بسیار از گفتگو با شما شادمان شدم و مشتاق ام که مرا با خبر کنی، از نقدها و نظرهایت

    پاسخحذف