۱۳۸۹ خرداد ۲۰, پنجشنبه

معرفت، دین، معرفت دینی


مقدمه1- معرفت (=شناخت، دانستن، knowledge) باوری است که هم صادق است وهم موجه JTB))
مقدمه2- موجه است یعنی باور با استدلال ِقابل قبولی وبراساس منابع معرفتی استنتاج شده است.
مقدمه3- منابع معرفت را معرفت شناسان در پنج دسته ی؛ ادراک حسی، عقل، درون نگری، حافظه، گواهی دیگران قرار میدهند. مقدمه4- در تقسیم بندی دیگری منابع معرفتي به مولد(ادراک حسي، عقل و درون­نگري)، منبع معرفتي نگهدارنده(حافظه) و منبع معرفتي انتقال دهنده(گواهي) تقسیم میشود*. منابع غیر مولد متکی به منابع مولدند.
ادعای معرفت دینی چگونه چیزی ست؟ (در اینجا  دین ِ ناب {که البته معرفت یافتن بدان محال است چرا که همان زمان که معرفتی بدان یافتید، دیگر ناب نیست و معرفت ِ دینی است**} مورد پرسش نیست لیکن مراد، معرفتی است که دعوی کنندگان آن را معرفت دینی یا ساده تر دین می گویند)
با توجه به مقدمه 3، به وضوح می توان گفت معرفت دینی از منبع ادراک حسی حاصل نشده است (بیشترین و بزرگترین دعوی ها فرافیزیکی اند برای مثال بزرگترینش "خدا").
معرفت دینی مبتنی بر منبع عقل نیز نیست، چرا که عقل را گزاره های تحلیلی/ پیشینی پر کرده اند (این گزاره ها همیشه و همه جا درست هستند. گزاره ایی تحلیلی ست که در محمولش، موضوع تکرار شده، مثل گزاره ی همه ی مجردها ازدواج نکردند و یا پیشینی است مانند منطق و ریاضیات ویا از ترکیبی از این دو).
 برای آنکه ببینیم معرفت دینی از سنخ ادراک درونی است و یا خیر باید بدین بیندیشیم که ادراک درونی چیست؟ آیا اینکه بگوییم "خدا خوبان را به بهشت میبرد"،  شبیه ادراک درونی "مانی رنج میبرد" است؟ و تفاوت جمله اخیر با "مانی یک جعبه شیرینی میببرد" که یک ادراک حسی است، چیست؟ تفاوت دو جمله اخیر در این است که اگر مهران، مانی را با جعبه شیرینی ببیند، می تواند بگوید او یک جعبه شیرینی میبرد. اما اگر همین مهران حتی کنار مانی نشسته باشد، نمی تواند بفهمد که او در رنج است یا غرق لذت. البته باید یک نکته را اشاره کرد که تمام ادراکاتی که ما درونی میدانیم برای آنکه از محیط ذهن بیرون آید و در مکانیزم ارتباطی با معنا شود باید متکی به مشترکات ذهنی باشد. مثلا وقتی مانی می گوید غمگین-ام، در صورتی مهران می تواند این گزاره را فهم کند که خودش غمگین شدن را درک کرده باشد.{البته برای ادیان نوین که می توانیم آن را با تسامح معنویت گرایی بدانیم، چون تمام باورها در ساحت فردی- اگزیستانس معنا دارد، کسی می تواند بگوید من در درون خود یافته ام: "زندگی معنا دارد" . اما در اینجا پاراگراف اخیر نقدی است برادیان تاریخی، که وارد حوزه اجتماعی می شوند و از همان روز نخست که کسی دعوی پیامبری می کند و گزاره ایی را بر دیگران عرضه می کند، مادامیکه تجربه ی درونی مشترکی مثل "غمگینی" نباشد، معنا دار نخواهد بود. }
حافظه تنها نگه دارنده منابع معرفتی دیگر است.
 اما می رسیم به آخرین منبع. اگر گواهی منبع معرفتی ادیان باشد (هرچه در کتاب مقدس ِ X آمده را Z شهادت به درست بودنش داده است). که البته با دقیق شدن بر دعوی های دین داران متوجه خواهیم شد آنان معرفتشان را وابسته به منابع دینی مثل کتاب مقدس و وحی و مرجع دینی می داند که تمام اش بر شهادت Z استوار است، اگر معرفت دینی از سنخ گواهی باشند با توجه به مقدمه 4 باید مبتنی بر سه منبع اول باشد. در بالا آورده شد که معرفت دینی نمی تواند جزء آن سه منبع باشد پس به مرتبه اولا (براساس4) نمی تواند جزء منبع گواهی باشد. پس معرفت دینی مبتنی بر منابع معرفتی نیست پس براساس مقدمه2، پس باوری موجه نیست (تا اینجا با تسامح از واژه معرفت دینی استفاده میشد).


* نگاه کنید: منصور شمس/ آشنایی با معرفت شناسی/ نشر آیت عشق
**ن گ: قبض وبسط شریعت/ عبدالکریم سروش/ نشر صراط

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر