۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

کنش سیاسی، خرسندی و ناخرسندی هایش

دو نکته کوتاه در باب سیاست ورزی:
  1. انسان سالم، دارای فلسفه هایی واقع گرایانه و همچنین آرمانهایی در زندگیست و یکی از این فلسفه ها و آرمانها ارتباط پیدا می کند به نهاد سیاست، به عبارت دیگر شخصیتهای سالم نسبت به رفتارهای سیاسی کشورش، منطقه و جهان بی تفاوت نیست و سعی در شناخت آن دارد و در مرحله بعد دارای آرمانهایی در فلسفه سیاسی خود است که می تواند درباب آن استدلال نماید، پس اگر کسی هستید که 1) بی تفاوت درباب چیستی و چرایی رویدادهایی سیاسی نیستید و 2) دارای آرمانهایی در حوزه فلسفه سیاست هستید و در نهایت 3) تمام سعی خود را می کنید که بر دیگران و در نهایت جامعه تاثیر مثبتی بگذارید و در حد توانایی های معمولی یک شهروند سعی بر رسیدن جامعه به آرمانهای مطلوب ِ مستدل خود دارید، باید به خود افتخار کنید و اگر چنین نیست سعی در به وجود آوردنش داشته باشید.
  2. سیاست ورزی می تواند دو عمل متفاوت،  ولی نه متضاد باشد. در معنی اول به معنای مجموعه کنش هایی ست که در جهت کسب قدرت صورت می گیرد و در معنی دوم مجموعه کنش هایست که در جهت رسیدن به یک نظام سیاسی مطلوبی است که می تواند رنج شهروندان را کاهش و لذت آنان را افرایش دهد. مرادم در اینجا سیاست ورزی به معنای دوم است.
 چند مسئله و راه حل درباره عمل سیاسی
  1. عمل سیاسی باید از عقلانیت عملی منتج شود، به عبارت دیگر سودهای بر آمده از عمل سیاسی ( مقدار کاهش رنج شهروندان و افزایش لذت آنان از زندگی)  باید از هزینه های عمل سیاسی بیشتر باشد. دقیقا به همین دلیل درست ترین عمل گاهی بی عملی ظاهریست (که صد البته در باطن با بی تفاوتی سیاسی متفاوت است)، جائیکه مجموعه شواهد از اوضاع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حکم می کند هیچ کنش ِ ظاهری انجام ندهید. (هر چند در واقعیت امر خوشبختانه همواره مجالی هر چند کوچک برای عمل سیاسی {گاها گفتگوهای خصوصی و یا حتی مطالعه عمیق و دقیق درباره چگونگی و چرایی بوجود آمدن یا خنثی کردن مسئله ی سیاسی در گوشه ایی از کتابخانه، می تواند یک عمل مفید سیاسی باشد} وجود دارد یا می توان، به وجود آورد)
  2. سودها و هزینه های فعلی و آتی مدنظر است، پس روا نیست که در عمل سیاسی فقط به کوتاه مدت توجه کنیم و بلند مدت را در تحلیل هایمان غایب باشد.
  3. عمل سیاسی در بیشتر موارد دارای اثرهای بلندمدت ولی در کوتاه مدت کم اثریست (دقیقا به همین دلیل عوام از درک اهمیتش عاجزاند و به این افراد انگ ِ "از شکم سیری دنبال" سیاست ورزی می روند، می زنند. در صورتی که میدانیم بزرگترین عامل در توسعه اقتصادی وجود یک نظام سیاسی است که بتواند فضای کسب و کار مطلوبی برای بخش خصوصی مهیا کند). باری عدم صبر و استقامت در راه رسیدن به هدف مطلوب سیاسی می تواند، سیاست ورزی که هسته ی مرکزیش عشق به انسان، اخلاق، زندگی، امیدواری و شادی است به یک عمل ملال انگیز، افسرده آور و رنج افزا تبدیل کند.
  4. یک راه حل درست نتیجه داشتن یک مسئله درست است، همواره در عمل سیاسی فرض است دچار مسئله های دروغین نشویم، مسئله ایی دروغین است که 1) آن مسئله (که به شکل یک باور است) در واقع وجود ندارد (صادق وموجه نیست) و 2) اگر آن گزاره موجه نیز باشد ما را از مطلوبی باز نمی دارد. برای مثال یک مسئله دروغین مصطلح در باورهای سیاسی این است که حضور یا عدم حضور یک "فرد" به خصوص می تواند باعث شود، کشور به یک دموکراسی لیبرال تمام عیار تبدیل شود، در صورتی که به نیکی می دانیم برای رسیدن به این هدف باید یک "خانواده" ، "نهاد آموزشی"، "اقتصاد"، "نظام حقوقی" و... نسبتا مطلوبی وجود داشته باشد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر