۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

آمده بودی
سرخی ِ گل روی لبت
گرمای ِعجیب ِ بدنت
من
من
نبودم،
سرد بودم
خاطره می گوید، این روزها
نیامدن
ندیدن
نماندن
او

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر